https://gowharin.ir/gowhar/53837
پرده از راز من گوشه نشین ساز گرفت برق در خرمنم از شعله آواز گرفت بوی گل را نتوان در گره شبنم بست به خموشی نتوان دامن این راز گرفت شد صفای لب میگون تو بیش از خط سبز باده حسن دگر از شیشه شیراز گرفت مکن ای شمع نهان چهره ز پروانه من که ز خاکسترم این آینه پرداز گرفت زان خم زلف برآوردن دل دشوارست نتوان طعمه ز سر پنجه شهباز گرفت سرمه در حجت ناطق ننماید تأثیر نتوان نکته بر آن چشم سخن ساز گرفت هر که دانست سرانجام حیات است فنا چون شرر دامن انجام در آغاز گرفت به تماشای گل و لاله کجا پردازد؟ آن که آیینه ز مشاطه به صد ناز گرفت گر چه هر گوشه ترا هست نظر باز دگر نظر لطف ز صائب نتوان باز گرفت صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۶۴۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/53837