https://gowharin.ir/gowhar/53354
آن که ما سرگشته اوییم در دل بوده است دوری ما غافلان از قرب منزل بوده است ما عبث در سینه دریا نفس را سوختیم گوهر مقصود در دامان ساحل بوده است ما ز هجران ناله های خویش می پنداشتیم چون جرس فریاد ما از قرب محمل بوده است ما عبث دل را به زیر آسمان می جسته ایم این سپند شوخ در بیرون محفل بوده است داد از قید جهان زنجیر، آزادی مرا شاهراه کعبه مقصد سلاسل بوده است تا دلم خون گشت، سیر چرخ بی پرگار شد سیر این پرگارها بر نقطه دل بوده است تا گرفتم رخنه دل را، جهان تاریک شد روشنی این خانه را از رخنه دل بوده است زیر مرهم می شناسد حال داغ ما که چیست هر که را آیینه پنهان در ته گل بوده است چشم او صائب مرا از عقل و دین بیگانه کرد دوستی با می پرستان زهر قاتل بوده است صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/53354