https://gowharin.ir/gowhar/52818
شد از رکاب تو پیدا هلال عید مرا گشوده شد در جنت ازین کلید مرا کنم سیاه ز نظاره بنفشه خطان شود دو دیده چو بادام اگر سفید مرا گران نیم به خریدار از سبکروحی به سیم قلب چو یوسف توان خرید مرا ز نیشتر چو رگ سنگ نیست پروایم ز کوه درد ز بس نبض آرمید مرا ز تخم سوخته، سبزی امید نتوان داشت چگونه اختر طالع شود سعید مرا؟ نشد ز گوشه ابروی او گشاده دلم چه دل گشاده شود از هلال عید مرا؟ ز حسن عاقبت عشق، چشم آن دارم که صبح وصل شود، دیده سفید مرا ز روی تازه من، تازه روست صائب باغ اگر چه نیست بری همچو سرو و بید مرا صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/52818