https://gowharin.ir/gowhar/52802
گذاشتیم به اغیار زلف پر خم را به دست دیو سپردیم خاتم جم را حریم سینه عاشق عجب شبستانی است که یک هواست در او شمع سور و ماتم را مکن به عشق سخن نقل ای خرد برخیز که به ز نقل مکان نیست نقل، ملزم را اگر تپیدن دل ترجمان نمی گردید که می شناخت درین تیره خاکدان غم را؟ زمانه ای است که با صد گره گشا خورشید گره ز دل نتواند گشود شبنم را چه حاجت است مسیحا به گفتگو آید؟ حجاب، شاهد عصمت بس است مریم را به روی زنده دلی آفتاب خنده زند که همچو صبح تواند شمرده زد دم را محرران سخن، شاه بیت ابرویند ز روی نسخه تشریح، روی عالم را نماند فیض درین خشک طینتان صائب مگر به آب رسانیم خاک حاتم را صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۰۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/52802