https://gowharin.ir/gowhar/52354
شد گرفتاری فزون در روزگار خط مرا خاک دامنگیر شد آخر غبار خط مرا خط آزادی طمع زان خط مشکین داشتم ابجد مشق جنون شد نوبهار خط مرا گوهر شهوار را گرد یتیمی کیمیاست نیست بر خاطر غبار از رهگذار خط مرا آنچنان کز سرمه گیرد روشنایی دیده ها می شود آیینه روشن از غبار خط مرا چون قلم از هستی من هست تا بندی به جا نیست آزادی ز دام دل شکار خط مرا زشت می آیم به چشم خویش از بی جوهری در جگر روزی که نبود خارخار خط مرا سر نمی پیچم ز خط، تیغم اگر بر سر نهند چون قلم تا چاک دل شد رازدار خط مرا دوربینان از دعا دارند بر آمین نظر در کمند زلف دارد انتظار خط مرا نیست صائب بردم جان بخش عیسی چشم من زنده می دارد نسیم مشکبار خط مرا صائب تبریزی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/52354