https://gowharin.ir/gowhar/502018
درها به طنین های تو وا کردم. هر تکه نگاهم را جایی افکندم، پر کردم هستی ز نگاه . بر لب مردابی ، پاره لبخند تو بر روی لجن دیدم، رفتم به نماز. در بن خاری ، یاد تو پنهان بود، برچیدم، پاشیدم به جهان. بر سیم درختان زدم آهنگ ز خود روییدن، و به خود گستردن. و شیاریدم شب یکدست نیایش، افشاندم دانه راز. و شکستم آویز فریب. و دویدم تا هیچ . و دویدم تا چهره مرگ ، تا هسته هوش. و فتادم بر صخره درد. از شبنم دیدار تو تر شد انگشتم، لرزیدم. وزشی می رفت از دامنه ای ، گامی همره او رفتم. ته تاریکی ، تکه خورشیدی دیدم، خوردم، و ز خود رفتم، و رها بودم. سهراب سپهری : شرق اندوه : و شکستم، و دویدم، و فتادم گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/502018