https://gowharin.ir/gowhar/501079
برای مادرم زنی شب تا سحر گریید خاموش. زنی شب تا سحر نالید، تا من سحرگاهی بر آرم دست و گردم چراغی خُرد و آویزم به برزن. زنی شب تا سحر نالید و ــ افسوس! ــ مرا آن ناله‌ی خامُش نیفروخت: حریقِ قلعه‌ی خاموشِ مردم شبم دامن گرفت و صبحدم سوخت. حریقِ قلعه‌ی خاموش و مدفون به خاکستر فرو دهلیز و درگاه حریقِ قلعه‌ی خاموش ــ آری ــ نه شب گرییدنِ زن تا سحرگاه. 19 اسفند 1336 احمد شاملو : باغ آینه : حريقِ قلعه‌يی خاموش ... گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/501079