https://gowharin.ir/gowhar/47163
باز ساز عشق را بنواختیم کشتی دل در محیط انداختیم عاشقانه خلوت خالی دل با خدای خویشتن پرداختیم ما چو دریائیم و خلق امواج ما لاجرم ما با همه در ساختیم تیغ مستی بر سر هستی زدیم ذوالفقار نیستی تا آختیم اسب همت را از این میدان خاک بر فراز هفت گردون تاختیم عارف هر دو جهان گشتیم لیک جز خدا و الله دگر نشناختیم نعمت الله را نمودیم آشکار عالمی را از کرم بنواختیم شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۸۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/47163