https://gowharin.ir/gowhar/46296
عشق جانان من غذای من است این چنین خوش غذا برای منست هر کسی را غذا بود چیزی نعمت الله من غذای من است با تو گویم غذای من چه بود این غذا دیدن خدای من است عقل بیگانه شد ز ما و برفت شاه عشق آمد آشنای من است گر کسی در هوای جنت هست جنت و حور در هوای من است دنیی و آخرت بود دو سرا دو سرای چنین نه جای من است وصل و هجران که عاشقان گویند از فنای من و بقای من است نور من عالمی منور کرد این همه روشن از ضیای من است من دعاگوی نعمت اللهم این چنین خوش دعا دعای من است شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۲۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46296