https://gowharin.ir/gowhar/46232
جان ما با ما در این دریا نشست یار دریادل خوشی با ما نشست از سر هر دو جهان برخاست دل بر در یکتای بی همتا نشست در خرابات مغان ما را چو یافت مجلسی خوش دید و خوش آنجا نشست چون سر دار فنا دار بقاست بر سر دار آمد و از پا نشست ما و ساقی خوش به هم بنشسته ایم خوش بود با مردم دانا نشست زاهد مخمور زیر افتاد و شد عاشق مست آمد و بالا نشست سید ما نور چشم مردم است لاجرم بر دیدهٔ بینا نشست شاه نعمت‌الله ولی : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/46232