https://gowharin.ir/gowhar/45847
آن شکارم کز بر تیر سنان می رویدم التماس زخم نو از لامکان می رویدم حسن می گوید که من تخمی بیفشانم، ولی تا قیامت روی گرم از آستان می رویدم در لبم در عشق تو، آن میهمان دار بلا کز در و دیوار خیل میهمان می رویدم من کی ام، رضوان آن جنت، که در هر سوی راه طوبی از فیض نسیم بوستان می رویدم بشکنم ناقوس و تسبیحی به دست آرم، ولی چون کنم با این که زنار از میان می رویدم مست این ذوقم که گر مدهوشم و گر هوشمند شکر درد از زیر لب تا مغز جان می رویدم بستم این رازی که می داند زبان و دل، ولی حیف گر بر بستن لب صد زبان می رویدم پنبهٔ الماس شد عرفی ولی مجروح من بس که هر دم نیشی از داغ نهان می رویدم عرفی شیرازی : غزلها : غزل شمارهٔ ۴۲۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/45847