https://gowharin.ir/gowhar/3815
ماییم فداییان جان باز گستاخ و دلیر و جسم پرداز حیف است که جان پاک ما را باشد تن خاکسار انباز ز آغاز همه به آخر آیند ز آخر برویم ما به آغاز هین باز پرید جمله یاران شه باز بکوفت طبل شهباز شش سوی مپر بپر از آن سو کندر دل تو رسید آواز هان ای دل خسته نقل ما را روزی دو سه مانده است می‌ساز گر خواری وگر عزیزی این جا زان سوست بقا و ملک و اعزاز مگشای پر سخن کزان سو بی پر باشد همیشه پرواز پوست سخن است این چه گفتم از پوست که یافت مغز آن راز مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۱۱۹۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3815