https://gowharin.ir/gowhar/31457
دل خود رای مرا برده گل خودروئی ترک خنجر کش مردم کش آتش خوئی طفل نو سلسله‌ای شوخ تنگ حوصله‌ای شاه دیوانه و شی ماه مشوش موئی سر و کارم به غزالیست کزاغیار مدام می‌کند روکش مردم به یک آدم روئی دیده پرنور شود نرگس نابینا را گر به گلشن رسد از پیرهن او بوئی گوش بر بد سخنم کی منهی امروز ای گل خورده بر گوش تو گویا سخن بدگوئی چند سویت نگرم عشوهٔ چشمی بنما عشوهٔ چشم نباشد گره ابروئی عشوهٔ غلب شده بر محتشم آری چکند ناتوانی چنین خصم قوی بازوئی محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزلیات : غزل شمارهٔ ۵۹۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/31457