https://gowharin.ir/gowhar/3114
مرا چو زندگی از یاد روی چون مه توست همیشه سجده گهم آستان خرگه توست به هر شبی کشدم تا به روز زنده کند نوای آن سگ کو پاسبان درگه توست ز پیش آب و گل من بدید روح تو را خرد بگفت که سجده کنش که او شه توست سجود کرد و در آن سجده ماند تا به ابد نهاده روی بر آن خاک خوش که او ره توست چه باشدت اگر این شوره خاک را که منم به نعل بازنوازی که آن گذرگه توست ایا دو دیدهٔ تبریز شمس دین به حق تو کهربای دلی دل به عاشقی که توست مولوی : دیوان شمس : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۹۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/3114