https://gowharin.ir/gowhar/27140
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آیی که نیستم در آستان مرگ که زندان زندگیست تهمت به خویشتن نتوان زد که زیستم پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل یک روز خنده کردم و عمری گریستم طی شد دو بیست سالم و انگار کن دویست چون بخت و کام نیست چه سود از دویستم گوهرشناس نیست در این شهر شهریار من در صف خزف چه بگویم که چیستم شهریار (سید محمدحسین بهجت تبریزی) : گزیدهٔ غزلیات : غزل شمارهٔ ۷۶ - زندان زندگی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/27140