https://gowharin.ir/gowhar/23318
ساقی نداده ساغر چندان نموده مستم کز خود خبر ندارم در عالمی که هستم از بس قدح کشیدم در کوی می فروشان هم جامه را دریدم، هم شیشه را شکستم خورشید عارض او چون ذره برده تابم بالای سرکش او چون سایه کرده پستم کام دلم تو بودی هر سو که می‌دویدم سر منزلم تو بودی هر جا که می‌نشستم تیغش جدا نسازد دستی که با تو دادم مرگش ز هم نبرد عهدی که با تو بستم کیفیت جنون را از من توان شنیدن کز عشق آن پری رو زنجیرها گسستم ترسم کز این لطافت کان نازنین صنم راست گرد صمد نگردد نفس صنم‌پرستم سنگین دلی که کرده‌ست رنگین به خون من دست فریاد اگر به محشر دامن کشد ز دستم از هر طرف دویدم همچون صبا فروغی لیکن به هیچ حیلت از بند او نجستم فروغی بسطامی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۳۲۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/23318