https://gowharin.ir/gowhar/23289
ای جز می مشک بر سر دوش از زخم دلم مکن فراموش امشب به کنار من توان خفت کز دست غمت نخفته‌ام دوش من شب همه شب نشسته بیدار آهوی تو مست خواب خرگوش از روی تو پرده برفکندند وز راز دلم فتاد سرپوش ای خواجه بخر به هیچم آخر ور بی‌هنرم دوباره بفروش بالای خوشت بلای جان است وقتی که نباشدم در آغوش خامی نرود ز طبع بیرون تا دیگ هوس نیفتد از جوش از هر چه به جز حکایت عشق ما پنبه نهاده‌ایم در گوش مملوک به عجز و خواجه مغرور بلبل به خروش و غنچه خاموش نیشی که زند شکر دهانی خوش تر ز هزار چشمهٔ نوش کی با تو توان گرفتن آرام کاشوب دلی و آفت هوش زلف و خط و خال او فروغی در ماتم عاشقان سیه پوش فروغی بسطامی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/23289