https://gowharin.ir/gowhar/23017
وقت مردن پا نهاد آن شمع بالین مرا تا بخربندی ستاند جان غمگین مرا دوش بوسیدم لب شکرفشانش را به خواب کاش پنداری نبود این خواب شیرین مرا خون آهوی حرم را در حرم خواهند ریخت محرمان بینند اگر آهوی مشکین مرا برکند از باغ بیخ نسترن را بی خلاف گر ببیند باغبان آن شاخ نسرین مرا چشم بد زان ترک یغمایی خدایا دور کن کز نگاهی کرد تاراج دل و دین مرا مصلحت این است کز رویش نپوشم چشم شوق کز جهان پوشید چشم مصلحت بین مرا گفتم از کار دل خود عقده کی خواهم گشود گفت وقتی می‌گشایی زلف پرچین مرا گفتم آیا نخل امیدم به بر خواهد رسید گفت اگر در بر بگیری سرو سیمین مرا گفت از خون فروغی دامنی آلوده کن گفت باید بوسه زد دست نگارین مرا فروغی بسطامی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/23017