بس که همیشه در غمت فکر محال میکنم هجر تو را ز بیخودی وصل خیال میکنم شب که ملول میشوم بر دل ریش تا سحر صورت یار میکشم دفع ملال میکنم او ز کمال دلبری زیب جمال میدهد من ز جمال آن پری کسب کمال میکنم زلف مساز پرشکن خال به رخ منه که من چون دگران نه عاشقی با خط و خال میکنم من که به مه نمیکنم نسبت نعل توسنت نسبت طاق ابرویت کی به هلال میکنم شیخ حدیث طوبی و سدره کشید در میان من ز میانه فکر آن تازه نهال میکنم مجلس یار محتشم هست شریف و من در آن جای خود از پی شرف صف نعال میکنم محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۳۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/22177