https://gowharin.ir/gowhar/21804
باز این چه زلف از طرف رخ نمودن است باز این چه مشگ بر ورق لاله سودن است باز این چه نصب کردن خالست برعذار باز این چه داغ بر دل عاشق فزودن است دل بردن چنین ز اسیران ساده دل گوهر به حیله از کف طفلان ربودن است در ابتدای وصل به هجرم اسیر ساخت وصلی چنین بهشت به کافر نمودن است روشن‌ترین غرور و دلیل تکبرش آن دیر دیر لب به تکلم گشودن است سر ازل ز پیر مغان گوش کن که آن بهتر ز حکمت از لب لقمان شنودن است در عشق حالتی بتر از مرگ محتشم دور از وصال دلبر خود زنده بودنست محتشم کاشانی : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۶۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/21804