https://gowharin.ir/gowhar/17811
از مردم این مرحله دلساز نبینی در طارم این قبه هم آواز نبینی تا کی زن و فرزند و برادر؟ که ازین قوم جز خانه برو خانه برانداز نبینی زان عالم و از لذت آن چاشنیی جوی سهلست گر آن نعمت و آن ناز نبینی فردا اگر از کلی احوال بپرسند آن روز کسی را تو سرافراز نبینی رازیست درین جنبش و آرام،ولیکن ترسم که تو خود نیک درین راز نبینی کاری بکن، ای خواجه، که این صورت زیبا پیوسته برین صورت و این ساز نبینی ای اوحدی ، این عمر به افسوس مکن خرج کین عمر چو بگذشت دگر باز نبینی اوحدی مراغه‌ای : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۵۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/17811