https://gowharin.ir/gowhar/137975
گر زمهر بتی دل به قصد کین من است سپاه فتنه دگر باره در کمین من است دلا بگو دگر این گرد راه جلوه کیست که همچو نور فروزنده در جبین من است به شرع عشق مسلمان نیم،تف دوزخ اگر نه عاریت از آه آتشین من است غمی که شادی عالم بدو خراج دهد سریر سلطنتش خاطر حزین من است رهین آه خودم کز فروغ شعله او هزار دوزخ افروخته رهین من است کنون به دست تو باری زمام دل دادم اگر چه خون به دل عقل پیش بین من است مرا به داغ غلامی نشانه کن هر چند که داغ تو نه به اندازه جبین من است تو از نصیحت من رنج خود مده اشراق که در حقه دانش در آستین من است میرداماد : دیوان اشراق : غزلیات : شمارهٔ ۱۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/137975