https://gowharin.ir/gowhar/13347
کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد این نقد بقا چیست که بیهوده فنا شد اظهار محبت به سگ کوی تو کردیم گفتیم مگر دوست شود دشمن ما شد دل خون شد و از دیدهٔ خونابه فشان رفت تا رفته‌ای از دیده چه گویم که چها شد با جلوهٔ حسنت چه کند این تن چون کاه انوار تجلیست کزان کوه ز پا شد رفتیم به خواب غم از افسانهٔ وحشی او را که به عشرتگه ما راهنما شد وحشی بافقی : گزیده اشعار : غزلیات : غزل ۱۸۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/13347