https://gowharin.ir/gowhar/128843
از جان بهر صد بار اگر گویند جانی ای پسر جان را اگر جان دگر باشد تو آنی ای پسر نادر بود از دلبران هم دلربا هم جان ستان دل می ربائی ای جوان جان می ستانی ای پسر می ریزم از چشم تر لخت دل و خون جگر از حق نمی رنجی اگر نامهربانی ای پسر هر دم به هر خودکامه ای فرسایی از نو خامه ای ورمن نویسم نامه ای هرگز نخوانی ای پسر نه نخل را هست ای تری نه سرو را این دلبری نخل جوانی ای پری سرو روانی ای پسر این است اگر بیداد و بس ترسم نماند زنده کس روزی که از اهل هوس عاشق بدانی ای پسر عشق رفیق از راستان بشنو که باشد راست آن نشنیده ای زین داستان به داستانی ای پسر رفیق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/128843