https://gowharin.ir/gowhar/128818
دایم به تو این گرمی بازار نماند این گرمی بازار تو بسیار نماند از گرمی بازار مشو غره بیندیش زان دم که خریدار به بازار نماند بر باد دهد صرصر خط خرمن حسنت در گلشن رخسار تو جز خار نماند بیداد تو گر باشد از اینگونه به یاران در کوی تو یک یار وفادار نماند زین گونه ز من دار جفا گر باسیران در دام تو یک مرغ گرفتار نماند (؟ ) گر نرگس مست و لب میگون تو بیند در مدرسه و صومعه هشیار نماند هر جا گذری غمزه زنان مست کس آنجا بی سینه ی ریش و دل افگار نماند دارم به تو صد حرف و لیکن به زبانم بینم چو ترا، قوت گفتار نماند بگذار که بینم رخ تو سیر و بمیرم تا در دل من حسرت دیدار نماند شاه است رفیق او تو گدایی عجبی نیست در کلبهٔ تو یار گر از عار نماند رفیق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/128818