https://gowharin.ir/gowhar/123480
زان عنبرین کلاله که بر سر نهاده ای منت به تاج بر سر قیصر نهاده ای بر چهره زلف و خال بود خوش نما ولیک خط بر عذار از همه خوشتر نهاده ای آغوش جانم از بر و مویت معطر است گل در شکنج زلف معنبر نهاده ای حسن تو زیور تو بس است اینقدر چرا بر گوش و سینه زحمت زیور نهاده ای ترتیب ساز جشن ملوکانه کرده ای اسباب بزم و رزم برابر نهاده ای مینا به کف ز ساعد سیمین گرفته ای خنجر به پیش از می احمر نهاده ای از کبر بر مراد دل کس نبوده ای تهمت به بخت و جرم بر اختر نهاده ای خط عاشق لبان پر از انگبین تست در راه مور دام ز شکر نهاده ای آب حیات می چکد از لفظ چون درت لب بر زلال خضر و سکندر نهاده ای اوراق نظم و نثر «نظیری » بگو بسنج بحری به کف سفینه گوهر نهاده ای نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۴۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123480