https://gowharin.ir/gowhar/123466
دریغ از صف مردان برون نتاخت یکی دو کون را به یکی داو درنباخت یکی هزار تیغ درین مشهد جزا برخاست ندید عشق که مردانه سر فراخت یکی کسی به معرکه عشق کامیاب نشد ظفر دو اسبه مدد شد ولی نتاخت یکی بسی به جستن اجزای کیمیا گشتند ز صد هزار کس اکسیر زر نساخت یکی دلیل و حجت حق دیگرست و حق دیگر طریق جهل هزار و ره شناخت یکی دوکون را که چه داند که هیچ کس نشناخت جهانیان همه بردند و درنباخت یکی درست و خرده این کارخانه مغشوشست نخورد داروی سباک اگر گداخت یکی نوای عشق به ساز و حریر و الحان نیست هزار پرده شد آهنگ کی نواخت یکی مقمری چو «نظیری » پاکباز نخاست که بیش و کم به هم آورده داو ساخت یکی نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۲۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123466