https://gowharin.ir/gowhar/123213
چشمش به راهی می رود مژگان نمناکش نگر در سینه دارد آتشی پیراهن چاکش نگر دامی که زلف انداخته در گردن سیمینش بین خونی که مژگان ریخته بر دامن پاکش نگر شرم از میان برخاسته مهر از دهان برداشته گفتار بی ترسش ببین رفتار بی باکش نگر قصد فریبی می کند، سوی غزالی می چمد آن چشم آهوگیر را باز زلف پیچانش نگر از کوی معشوق آمده شوریدگان در حلقه اش از صید آهو می رسد شیران به فتراکش نگر دل برده در دل باختن معشوق عاشق پیشه بین بگرفته در انداختن بازوی چالاکش نگر وحشی غزالی کز صبا رم در بیابان می خورد رام «نظیری » می شود در هوش و ادراکش نگر نظیری نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۷۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/123213