https://gowharin.ir/gowhar/121579
در طلبت ساز و برک راه ندارد هرکه بچشم و دل اشگ و آه ندارد کیستم آن طالب فنا که چراغم غم زدم سرد صبح‌گاه ندارد خوش بسیه بختیم که روز و شب من منت پرتو ز مهر و ماه ندارد چون دهم اقلیم فقر را بدو عالم ملک چنین هیچ پادشاه ندارد شاد بجرم محبتم که ثوابی روز جزا قدر این گناه ندارد راز غمت شد ز خویش فاش وگرنه در دل ما کس بجز تو راه ندارد ره بکه آرنداز درت دل و جانم غیر تو این پشت و آن پناه ندارد دولت مشتاق بس گدائی این در کوششی از بهر مال و جاه ندارد مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121579