https://gowharin.ir/gowhar/121533
چه عجب که وقت مردن بمزار ما بیاید که نیامدست وقتی که بکار ما بیاید دل هر کسی ز نازی شده صید دلنوازی چه شود که شاهبازی بشکار ما بیاید اگر اینچنین گدازد تن ما در انتظارش ز میان رویم تا او بکنار ما بیاید بدیار یار باشم نگران که مدتی شد نه از آن دیار پیکی بدیار ما بیاید چکنیم دور از آن کو دل هرزه گرد خود را که دگر نه آن دلست این که بکار ما بیاید بجز آنکه دیده ما ز غمش سفید گردد سحری کی از قفای شب تار ما بیاید سپریم جان چو مشتاق اگر از جفا براهش چه عجب که هرچه گوئی زنگار ما بیاید مشتاق اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/121533