https://gowharin.ir/gowhar/11780
هر شبم سرمست در کوی افکنی وز بر خویشم به هر سوی افکنی در خم چوگان خویشم هر زمان خسته و سرگشته چون گوی افکنی گر بریزم پیش رویت اشک زار همچو اشکم باز بر روی افکنی چون همه تیری بیندازی تمام پس کمان کین به بازوی افکنی بوی گل اندر دماغ جان ما زان سر زلف سمن بوی افکنی گر سخن گویم ز چین زلف تو از سر کین چین در ابروی افکنی ور کشد مویی دل از زلف تو سر حلق را در حلقهٔ موی افکنی هر شبی عطار را تا وقت صبح عاشقی دیوانه در روی افکنی عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۸۲۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11780