https://gowharin.ir/gowhar/116835
نیست چشم من کزو اشک جگرگون می چکد بر سرم زخمیست از تیغت کزو خون می چکد می چکد هر دم خوی از رخسار آتشناک او حیرتی دارم ز آتش کآب ازو چون می چکد می کند در کوه لعل سفته سنگ خاره را قطره کز دیده فرهاد محزون می چکد لاله می روید برو داغ ملامت هر کجا بهر لیلی خون دل از چشم مجنون می چکد در درونم دل مگر بگداخت کامشب دیده را بر رخم خونابه از اندازه بیرون می چکد نیست شبنم کانجم از رشک در دندان تو قطره قطره آب می گردد ز گردون می چکد خون دل بر رخ فضولی را ز چشم خون فشان دمبدم بر یاد آن لبهای میگون می چکد فضولی : دیوان اشعار فارسی : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/116835