https://gowharin.ir/gowhar/115938
دردی است در دیار که درمان نمیبرد هر دل که در فتاد بدو جان نمی برد گفتم زطیبت او را، چندین عتاب چیست آهسته آ. بکار که چندان نمی برد من در نصیحت دل از آنجا که راستی است بسیار جهد کردم و فرمان نمی برد درخشم شد از این سخن و گفت شادباش الحق حدیث های تو تاوان نمی برد گفتم که سایه، ارفتدم بارخی چو سیب یکذره ز آفتاب درخشان نمی برد گفتم بمالم، آب لب میگونش را ولیک خود، می ز لطف زحمت دندان نمی برد اثیر اخسیکتی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۷۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/115938