https://gowharin.ir/gowhar/114326
گریه نتوانست غم را از دل بیتاب برد کی تواند کوه را از جای خود سیلاب برد از غمت ای گوهر نایاب در بحر وجود سر فرو هر کس به جیب خویش چون گرداب برد باده عشرت نمی نوشد ز جام آفتاب هر که از پیمانه دل لذت خوناب برد می توان برد از ریاضت در حریم وصل راه رشته در آغوش گوهر ره زپیچ و تاب برد بی تو در گلشن فغانم بسکه با غم آشناست شبنم بیدار را در بستر گل خواب برد دشمنان را دل مگر سوزد بحال من طبیب روزگار آخر مرا از خاطر احباب برد طبیب اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/114326