https://gowharin.ir/gowhar/11408
صورت نبندد ای صنم، بی زلف تو آرام دل دل فتنه شد بر زلف تو، ای فتنهٔ ایام دل ای جان به مولای تو، دل غرقهٔ دریای تو دیری است تا سودای تو، بگرفت هفت اندام دل تا جان به عشقت بنده شد، زین بندگی تابنده شد تا دل ز نامت زنده شد، پر شد دو عالم نام دل جانا دلم از چشم بد، نه هوش دارد نه خرد تا از شراب عشق خود، پر باده کردی جام دل پیغامت آمد از دلم، کای ماه حل کن مشکلم کی خواهد آمد حاصلم، ای فارغ از پیغام دل از رخ مه گردون تویی، وز لب می گلگون تویی کام دل من چون تویی، هرگز نیابم کام دل ای همگنان را همدمی، شادی من از تو غمی عطار را در هر دمی، جانا تویی آرام دل عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۴۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11408