https://gowharin.ir/gowhar/113799
دل بدادم به تو ای دوست من از نادانی تا کشیدم ز غمت این همه سرگردانی چند طومار صفت پیچ به پیچم بدهی چند همچون قلمم راست به سرگردانی قلم از شرح جمال تو به عجز آمده است زآنکه هر وصف که گوید تو دو صد چندانی گرچه عشّاق رخت هست فراوان لیکن کس نبودست به روی تو بدین حیرانی در دلم هست بسی درد و طبیبان گویند هر که را هست چنین درد توأش درمانی بی تکلّف همه در نقش رخت حیرانند نقش بندان جهان ای بت چین تا دانی نقش رویت به خیالم همه شب می گذرد گوید از دیده مرو زآنکه بدو درمانی جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۵۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/113799