https://gowharin.ir/gowhar/112811
دو دیده از رخ چون آفتاب آب گرفت ترا چو بخت من ای دوست از چه خواب گرفت چرا تو روی خود از چشم ما بپوشانی که دیده و که شنیده که مه نقاب گرفت به لابه گفتم کامم بده از آن لب لعل ز روی لطف مرا ساغری شراب گرفت خیال قامت آن سرو چون نگار ببین درون دیده ی ما آمد و سراب گرفت دو زلف سرکش شوخت ز جیب تابنده مگر ز آتش رخسار یار تاب گرفت ز آهم ار بنشیند بر آینه گردی فغان ز خلق برآید که ماهتاب گرفت به نوبهار کسی را که نیست عقل معاش به گوشه ی چمنی شد کنار آب گرفت جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۶۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112811