https://gowharin.ir/gowhar/112507
دوش روی یار می دیدم به خواب آن خیال خواب بودم یا سراب نیست از بخت جهان آن باورم کم به طالع تابد از وصل آفتاب از دو زلفت گشته ام سودازده وز دو چشمت می شوم مست و خراب مرد عشق دست و بازوی تو نیست گر بود کیخسرو و افراسیاب با توأم حنظل چو شهد و شکّرست بی توأم شکّر بود چون زهر ناب در لب جوی و میان گل به باغ خوش بود نالیدن چنگ و رباب صوت بلبل هر دمی بس خوش بود جام می با دوستان در ماهتاب هر کش این دولت میسّر می شود او چه می خواهد ازین به فتح باب چون خیالت را دو اسبه تاختی از چه رو بستی به چشمم راه خواب غمزه خون ریز شد گفتم مکن از سر مستی جهان یک سر خراب جهان ملک خاتون : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۶۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112507