https://gowharin.ir/gowhar/11205
در راه تو هر که راهبر شد هر لحظه به طبع خاک تر شد هر خاک که ذرهٔ قدم گشت در عالم عشق تاج سر شد تا تو نشوی چو ذره ناچیز نتوانی ازین قفس به در شد هر کو به وجود ذره آمد فارغ ز وجود خیر و شر شد در هستی خود چو ذره گم گشت ذاتی که ز عشق معتبر شد ذره ز که پرسد و چه پرسد زیرا که ز خویش بی‌خبر شد خورشید ز خویش ذره‌ای دید وآنگه به دهان شیر در شد گر ذرهٔ راه نیست خورشید پیوسته چرا چنین به سر شد چون ذره کسی که پیشتر رفت سرگشتهٔ راه بیشتر شد در عشق چو ذره شو که عشقش بر آهن و سنگ کارگر شد بنمود نخست پردهٔ زلف در پرده نشست و پرده در شد درداد ندا که همچو ذره فانی صفتی که در سفر شد موی سر زلف ماش جاوید همراهی کرد و راهبر شد عطار چو ذره تا فنا گشت در دیدهٔ خویش مختصر شد عطار نیشابوری : دیوان اشعار : غزلیات : غزل شمارهٔ ۲۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/11205