https://gowharin.ir/gowhar/112039
درین زمانه به هر گوشه بی زبانی هست که بر زبان همه را از تو داستانی هست به آن رسیده جفایت که عاشقان زین پس نیاورند به خاطر که آسمانی هست خوشم که قوت آهم نماند و او به گمان که در جفای وی ام طاقت و توانی هست ز آب تیغ تو سیراب هر که شد دانست که آب زندگی و عمر جاودانی هست گر این بود غم عشقت ز عشق جانانی غمی بجان نبود هر که را که جانی هست چه آگهی بود آسودگان محمل را ز خسته ای که به دنبال کاروانی هست (سحاب) در بر ما بی دلان دلی هرگز مجوی خاصه بشهری که دلستانی هست سحاب اصفهانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/112039