https://gowharin.ir/gowhar/109207
دارم دلی که آینه پیرای بیخودی است آهم گواه محضر دعوای بیخودی است عالم به دور چشم تو میخانه گشته است چندانکه چشم کار کند جای بیخودی است چون معنی کرشمه به لفظ آشنا مباد آگاهیی که حاصل سودای بیخودی است قدر دلم بدان که چمنزاد وحشت است این قطره بازمانده مینای بیخودی است دارد چمن ز سایه هر برگ جام اسیر صبح است و جوش خنده گل جای بیخودی است اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۹۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109207