https://gowharin.ir/gowhar/109181
به جنون عشق مایل افتاده است پیر ما سخت جاهل افتاده است نمک تازه می زنم به کباب آتش از گریه در دل افتاده است طفل اشکی است بحر از مژه ام که به دامان ساحل افتاده است چون نباشد زگریه خانه خراب دیده را کار با دل افتاده است مکن از جور یار شکوه اسیر از تو هر چند غافل افتاده است اسیر شهرستانی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/109181