https://gowharin.ir/gowhar/107511
چون من بلندنظر گاه گاه می افتد نظر به همتم از سر کلاه می افتد چه رمزهای نهانی نمی کنند به هم به هم چو شاه و گدا را نگاه می افتد خوشم به گریه ولی قطره ها چو آبله ای قدم نمانده به پای نگاه می افتد خوشم به سرو روانی که با دو دست به گردن شراب خورده و خواه و نخواه می افتد مدار آینه را رو به روی شاهسواری عنان هوش ز دست نگاه می افتد ز دستگیری یاران که خوشدل است که یوسف چو شد خلاص ز گرگان به چاه می افتد چو جوز خام سعیدا نشان بی مغزی است هر آن سری که به قید کلاه می افتد سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۲۱۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107511