https://gowharin.ir/gowhar/107306
حکم سخن ندادم هر دم زبان خود را بیهوده وانکردم قفل دهان خود را در این چمن چو بلبل صد نیش خار خوردم چون غنچه وانکردم راز نهان خود را هر کس قدم بیارد این خانه خانهٔ اوست دایم چو خود شمردم من میهمان خود را یکسان حساب کردم آینده را به ماضی نگذاشتم تفاوت هرگز زمان خود را قد خمیدهٔ ما کاری نکرد آخر بسیار آزمودیم زور کمان خود را هر چند خاکساریم عالی است همت ما بر صدر کس ندادیم زان آستان خود را برداشتم سعیدا دل را ز دین و دنیا کردم به عشق، سودا سود و زیان خود را سعیدا : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/107306