https://gowharin.ir/gowhar/10499
تو پس پرده و ما خون جگر می‌ریزیم وه که گر پرده برافتد که چه شور انگیزیم دیگران را غم جان دارد و ما جامه‌دران که بفرمایی تا از سر جان برخیزیم مردم از فتنه گریزند و ندانند که ما به تمنای تو در حسرت رستاخیزیم دل دیوانه سپر کرده و جان بر کف دست ظاهر آنست که از تیر بلا نگریزیم باغ فردوس میارای که ما رندان را سر آن نیست که در دامن حور آویزیم ور به زندان عقوبت بری از دیدهٔ شوق ای بسا آب که بر آتش دوزخ ریزیم رنگ زیبایی و زشتی به حقیقت در غیب چون تو آمیخته‌ای با تو چه رنگ آمیزیم سعدیا قوت بازوی عمل هست ولیک تا به جایی نه که با حکم ازل بستیزیم سعدی : مواعظ : غزلیات : غزل ۴۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/10499