https://gowharin.ir/gowhar/104016
فریاد که یار میرود باز جانم ز فراق میرود باز هر کسکه نباخت سر بکویش آنجا به چکار میرود باز تنها نه رقیب شد به نخجیر بی سگ بشکار میرود باز سر پیش سگش نکرد کاری کار از دل زار میرود باز گل پیش بتان بخیره چشمی میآید و خار میرود باز جان رفت بباد و خاک تن ماند آنهم بغبار میرود باز اهلی ز درش به مرگ دشمن ماتم زده وار میرود باز اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۸۵۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/104016