https://gowharin.ir/gowhar/103739
روی نیاز ما همه دم بر زمین بود هر کو نیازمند بتان شد چنین بود در خاک کشتگان غم از داغ حسرتت صد دوزخ نهفته بزیر زمین بود ای بحر نسبت تو کجا اشک ما کجا مارا هزار همچو تو در آستین بود دل خوشه چین خرمن حسنت چو شد مرنج در خرمنی چنین چه غم از خوشه چین بود آن مدعی بود که ز شمشیر دم زند شمشیر اهل دل نفس آتشین بود کشتی بصد هزار غمم وین هم اندک است ما را نوقع از کرمت بیش ازین بود اهلی کمال اوست که در مهر دوست سوخت آری کمال مهر و محبت همین بود اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103739