https://gowharin.ir/gowhar/103728
مایه خوبی غم بیچارگان خوردن بود خوبی خورشید هم از ذره پروردن بود ایکه عاشق میشوی از خون دل خوردن منال عشق ورزیدن بخوبان خون دل خوردن بود عاشقی هرچند افروزد چراغ دل چو شمع اولش سوز و گداز و آخرش مردن بود ای خوش آن جنگی که افتد در میان دوستان آخر از صلح و صفاشان دست در گردن بود نیستش پروای کس آنشوخ و کس را دل نماند وای اگر آن بیوفا در قصد دل بردن بود یار اگر افزون ز خورشیدست ما از ذره کم با ضعیفان خشم و بدمهری ستم کردن بود گر چو شمعت عشق سوزد اهلی از مردن به است سوختن دلگرمی و مردن دل افسردن بود اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۵۶۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103728