https://gowharin.ir/gowhar/103560
می خور که فکر عالم پر غم نباشدت عالم خوش است اگر غم عالم نباشدت با غم دلا بساز که این هم ز لطف اوست با او چه میکنی اگر این غم نباشدت زان درد خوشه چین نکند در دل تو کار کز خرمن مراد جوی کم نباشدت در صید مرغ دل رخ همچون گلت بس است حاجت بدام سنبل پر خم نباشدت زخمی که یار مرهم او می شود چه غم زخم آن زمان بد است که مرهم نباشدت کی سر غیب روی نماید چو جم ترا گر روی دوست آینه جم نباشدت اهلی چو از غم تو دل دوست خرم است غمگین مباش گر دل خرم نباشدت اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۳۹۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103560