https://gowharin.ir/gowhar/103284
ما گرچه گداییم وفا در خور ما نیست حیف است که یاری چو ترا هیچ وفا نیست صاف می عشرت همه را داد وصالت چون دور من آمد بجز از درد جفا نیست هرچند به خشمی مکشم تیر خود از دل بگذار که آزار دل خسته روا نیست عمرم همه در تیرگی هجر به سر رفت داد از شب هجر تو مگر روز جزا نیست ذرات جهان مهر رخ خوب تو دارند این پرتو خورشید جهان تاب کجا نیست تنها نه ترا نیست سر کشته محنت فتراک ترا هم سر این بی سر و پا نیست هر سگ که درآمد به سر کوی تو جا کرد اهلی است که تورا به سر کوی تو جانیست اهلی شیرازی : دیوان اشعار : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/103284